سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























باید بیشتر بشناسمش!

باید بیشتر بشناسمش

اوایل آشنایی بود،خانواده ام میگفتند با ی مصدوم شیمیایی زندگی کردن بسیار سخته،جواب رد بده،دیگه داشتم مایوس میشدم،آخه دلم راضی بود به وصلت،ی شب با خدا حرف زدم: خدایا منکه همه جوانبو بررسی کردم از نظر عقلی،منطقی،عاشقی،هم کفوی،اخلاق و رفتار،چند ماه شد،خسته شدم جوابم بده خانواده ام مخالف هستند با این وصلت!!!   راستش سختیهاش مهم نبود،تو همون آشنایی ترس عجیبی تودلم اومد،آخه حاجی اون موقع ها میگفت: ممکنه بعد ازدواج ی روز نفسم تنگ بشه و زود و دیر به دوستای شهیدم ملحق بشم،(این حرفا برای ی دختر جوون تو دوران آشنایی خیلی سخت حالشو منقلب میکنه،ولی حقایقی بود باید حرفش زده میشد) اون شب که با خدا حرف زدم مرور کردم مطالب آشنائیمونو،به خدا گفتم خودت بدون احساساتی شدنم، راه بزار جلوی پام! اونشب خواب دیدم به درختی محکم تکیه دادم پراز میوه و تو آرامش خوبی هستم،داشتم کتابی میخوندم !  شب بعد همون خوابو دیدم،ولی در حین خوندن کتابم،یه رهگذری اومد گفت:اگر امکان داره شما جای دیگه بشینید، بی اختیار رفتم زیر ی درختی دیگه نشستم،سایه خوبی داشت،ولی بعد مدتی دیدم میوه های خشکی داره و برگ ها ش تازه نیست و تکیه دادنم بهش سخت شد!   از خواب پریدم و زاز زار گریه کردم ،مادرم یهو وارد اتاق شد با دیدن این صحنه بغلم کرد و گریه ام زیاد شد و ... همین شد مادرم پدرمو راضی کرد به وصلت،الان دو فرزند دختر و پسر داریم خدارو شکر حاجی هنوز ستون خونمون هست،بچه های خوبی دارم ... خوشحالم از زندگیم ،اگه ی روز حاجی آخرین نفس رو بکشه باز راضیم به رضای خدا!                                 برگرفته از خاطره همسر جانبازی که همراه یارش(مصدوم شیمیایی جناب احمدی) سال 88 به زیارت منطقه شلمچه آمده بودند.


نوشته شده در شنبه 90/1/13ساعت 1:5 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

پرندگان در حال پرواز!

روزی پسر بچه ای در خیابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا کردن این پول آن هم بدون هیچ زحمتی خیلی ذوق زده شد.
این تجربه باعث شد که بقیه روزهاهم با چشمهای بازسرش را به سمت پایین بگیرد(به دنبال گنج).او در مدت زندگیش 296 سکه 1سنتی 48 سکه 5 سنتی 19 سکه 10 سنتی 16 سکه 25 سنتی 2 سکه نیم دلاری ویک اسکناس مچاله شده 1دلاری پیدا کرد.در مجموع 13 دلار و26 سنت.
در برابر به دست آوردن این 13 دلار و26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش157رنگین کمان و منظره ی درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد .
او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان در حالی که از شکلی به شکل دیگر در می آمدند ندید. پرندگان در حال پرواز درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگر جزئی از خاطرات او نشد...


نوشته شده در جمعه 90/1/12ساعت 5:51 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

فقط مولا!

عاشقانه بگویم نازنینا! من نه بهشت خواهم و نه دنیا، فقط مولا!


نوشته شده در جمعه 90/1/12ساعت 9:34 صبح توسط شوق یار نظرات ( ) |

همه چیز در مورد استخاره

 آشنایی با روش‌های استخاره  

استخاره در لغت عرب از ریشه «خیر» و به معنای خواستن بهترین دو امر ؛ بهترین خواستن؛ نیکویی جستن؛ از خداوند طلب خیر کردن است. در فرهنگ دهخدا درباره آن آمده : « تمیز بدی یا نیکی فعل منظوری را با قرآن یا سبحه  و  امثال آن  بدان سان که ماثور است خواستن .»

 شیخ مفید در تعریف و حد استفاده از استخاره گفته: « وقتی دو امر بر بنده عرضه می‌شود و به ذهنش خطور می‌کند از مصالح دنیا مانند سفر و اقامت و... شایسته است بر یکی از دو کار اقدام نکند مگر اینکه از خدای عزوجل طلب خیر کند. وقتی استخاره کرد بر خدا توکل کند زیرا خدا خیر و نیکی را برای او رقم خواهد زد. نباید در چیزی که در آن نهی شده استخاره کرد. در انجام واجبات نیازی به استخاره نیست.

 نظر شرع اسلام درباره استخاره مثبت است و احادیث و روایات بسیاری وجود دارد که حاکی از تایید ائمه و عمل کردن به آن است. بطور مثال پیامبر(ص) فرموده: از خوشبختی آدمی این است که از خداوند طلب خیر (استخاره) کند و به قضای الهی خشنود باشد و از بدبختی آدمی این است که از خدا طلب خیر نکند و از قضای الهی ناخشنود باشد. امام علی (ع) استخاره را لازمه هر کاری دانسته و فرموده: هر گاه آهنگ کاری کردی از خدا طلب خیر کن.

 امام صادق (ع) درباره آن فرموده : کسی که در کاری بدون استخاره وارد شود و گرفتار شود ، اجر و پاداش نخواهد داشت.  و نیز از ایشان روایت می‌شود:  از استخاره و مشورت با خدا باکی ندارم که به چه طرفی از دو طرف خیر و شر واقع شوم و بیفتم. پدرمن پیوسته به من استخاره یاد می‌داد همانطور که سوره (های) قرآن را به من تعلیم میداد.

 

روح استخاره

با اینکه اکثر ما تنها ظاهر و روش استخاره را بیشتر مدنظرمان داریم ، اما روح و باطن استخاره اصل مهمی است که در صورت رعایت نشدن آن ، عمل استخاره بیفایده می‌ماند. در حقیقت « استخاره یک تضرع شدید درونی و شخصی و حالتی عرفانی است که در لحظه تردید و دودلی به فرد استخاره کننده دست می‌دهد بطوریکه خود را از درون با مبداء اعلی پیوند می‌دهد.  به همین دلیل در احادیث آمده هر کسی خودش استخاره کند. »

استخاره کردن به عنوان نوعی از روش بهره‌مندی از هدایت الهی به انسان معرفی شده. وقتی که انسان در جایی به بن بست می‌رسد و در گرداب تردید نمی‌تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد و شرع و عقل و مشورت هم در آنجا راهی را باز نمی‌کنند این اصل هدایت الهی است که به انسان امکان برداشتن قدمهای درست را در زندگی می‌دهد.

 مبنای استخاره بر این است که «هر انسانی می‌تواند واین امکان را دارد که از هدایت الهی در حد ظرفیت خودش بهرمند شود.» نتیجه دیگر اینکه «استخاره با اینکه یک روش باطنی برای تصمیم‌گیری است اما در مسائل دنیوی هم فقط در صورت ضرورت و سرگردانی و نبود حکم شرعی و عرفی و عقلی قابل اتکاست.»  

 

این دیدگاه به عکس آنچه که مکتب‌های مادیگرایانه می‌خواهند جلوه دهند خرافه نیست بلکه امکان کانال زدن شعوری انسان با یک شعور بالاتر است که در سنت اسلامی هدایت الهی نامیده‌میشود.

 تجارب و گزارشات متعددی مبنا بر عملکردهای شگفت انگیز این روش کسب هدایت وجود دارد که اثبات می‌کند که انسان در صورت داشتن آمادگی باطنی می‌تواند ازاین امکان هدایت باطنی استفاده کند.

 اگر امکان هدایت الهی برای انسان وجود نداشت چه می‌شد؟‌ بطور خلاصه اگر رابطه انسان با هدایت الهی محدود بود یا امکان پذیر نبود یا ارتباط انسان با خدا را در چارچوب حرف زدن انسان با خدا و عدم انتظار پاسخ از جانب خدا خلاصه می‌شد نتایج تاسف باری می‌توانست از آن حادث شود.

 در اینصورت بر بسیاری از اشتباهات انسان حرجی نبود. ضمن اینکه عادلانه هم نبود که از انسان طی طریق در راه راست خواسته شود اما بستر راهنمایی او موجود نباشد. از اینها گذشته نبود با عدم امکان هدایت الهی نوعی اشکال به بی عیب و نقصی نظام آفرینش وارد می‌آمد.

 ضمن اینکه این سئوال ایجاد می‌شود که خدایی که به زنبور هم وحی میکند (طبق آیه قرآن) چرا بر انسان الهامی نمیفرستد؟

 

نمونه هایی از کاربرد استخاره :

زمانی که امام حسین(ع) از توطئه قتل خویش توسط یزید مطلع شدند به همراه اهل بیت خود از مکه بیرون رفتند. وقتی ابن عباس از این جریان مطلع شد به ایشان پافشاری کردند که سفر به سوی عراق را ترک کند. امام فرمود: جد بزگوارم به من فرمانی داده  که در آن سرّی است و بعد از این به ظهور میرسد و...

 

بعد از اصرار ابن عباس قرار شد استخاره‌ای از قرآن بنمایند که خود امام قرآن را گشودند. این آیه آمد: «هر کس مرگ را میچشد و شما پاداش خود را بطور کامل در روز قیامت خواهید گرفت.»  (آل عمران 185)

 

حکایتی درباره استخاره ایت ا... بروجردی نقل می‌شود.  فرزند یکی از روحانیون اهل رشت و ساکن قم بیمار شد ، خواستند او را برای معالجه به تهران ببرند  از آقای بروجردی درخواست استخاره کردند که آمد: اتی امر ا... فلا تستعجلوه... ایشان گفتند بردن تهران فایده ندارد. اتفاقا فردای آن روز جوان مزبور از دنیا رفت.

 

همچنین عالم ربانی شیخ ابوالحسن خاتمی نقل می‌کند: که کتاب ارزشمند قواعدالاحکام را که مال یکی از علمای بروجرد بود و مدتی نزد من به امانت سپرده بود به آقا شیخ ابراهیم بروجردی به امانت دادم تا پس از سه روز برگرداند. اما هم او فراموش کرد و هم من. مدتها گذشت و صاحب کتاب آن را خواست. هر چه گشتم آنرا پیدا نکردم و هر قدر به ذهنم فشار آوردم بیاد نیاوردم که به کدام آشنا داده ام. از هر دوست و آشنایی هم پرسیدم اظهار بی اطلاعی کرد. با خود گفتم تفالی به قرآن میزنم که آیا این کتاب پیدا می‌شود یانه؟ تفال زدم آیه «اذ یرفع ابراهیم قواعد البیت» (بقره 127) آمد. از پی آن (با توجه به اسم ابراهیم) یادم آمد که آقا شیخ ابراهیم بروجردی آن را سه روه از من عاریه گرفته بود. به در خانه او رفتم. او هم فراموش کرده بود کتاب را از کجا گرفته. پرسید از کجا بیاد آوردی آیا کسی به شما گفت: گفتم آری. گفت چه کسی ؟ گفتم خدا. و جریان را نقل کردم.

 

 

استخاره با قرآن کریم

 

(مطلب 1 )حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:

هرگاه یکی از شما را حاجتی باشد و قصد آن داشته باشی نماز جعفر طیار را به جا آورد و دعایش را بخواند و چون فارغ شود مصحف را بردارد و نیت کند فرج آل محمد را که ظهور حضرت صاحب الامر است در نزدیکی خواهد شد و بگوید:

" اللهم ان کان فی قضائک و قدرک ان تفرج عن ولیک و حجتک فی خلقک فی عامنا هذا فاخرج لنا آیةمن کتابک نستدل بها علی ذالک"

پس مصحف را بگشاید و هفت ورق بگرداند و از پشت ورق هفتم ده سطر بشمارد و نظر کند به سطر یازدهم که در آنجا امری بر او ظاهر خواهد شد. در آن مطلبی که برای آن گشوده پس مصحف را بر هم می گذارد و بار دیگر برای حاجت خود قصد می کند و مصحف مجید را می گشاید و به همان نحو که مذکور شد عمل می نماید تا حاجت او ظاهر شود.

 

 

هرگاه بر یکی از شما کار تنگ شود مصحف را بدست گیرد و عزم کند بر عمل کردن به آنچه ظاهر شود. پس سوره حمد و سوره توحید و آیه الکرسی و آیه "وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ" و سوره انا انزلناه و سوره قل یا ایهاالکافرون و سوره قل اعوذبرب الفلق و قل اعوذ برب الناس هریک از اینها را سه مرتبه بخواند پس متوجه به قرآن مجید وبگوید:

اللهم انی اتوجه الیک بالقرآن العظیم من فاتحته الی خاتمته و فیه اسمک الاکبر و کلماتک التامات یا سامع کل صوت و یا جامع کل فوت و یا باریء النفوس بعدالموت، یا من تغشاء الظلمات و لاتشتبه الاصوات، اسئلک ان تخبر لی بما اشکل علی به، فانک عالم بکل معلوم، غیر معلم، بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمدالباقرو جعفر الصادق و موسی الکاظم و علی الرضا و محمد الجواد و علی الهادی و الحسن العسکری و الخلف الحجة من آل محمد علیه و علیهم السلام.

پس مصحف را بگشاید و جلالات (نامهای الله در آن ) صفحه را بشمارد و پس بعد از آن، از صفحه دست چپ به همان عدد سطر بشمارد پس به سطرآخر نظر کند که: به منزله وحی است درمطلبی که دارد ان شاء الله تعالی!!

 

سیدبن طاووس از دعوات خطیب مستغفری نقل کرده که او از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمودند: هرگاه خواستی تفال بزنی به کتاب الله عزوجل پس بخوان سوره اخلاص سه مرتبه پس صلوات بفرست بر پیغمبر و آل آن حضرت سه مرتبه، پس بگو:

"اللهم انی تفالت بکتابک و توکلت علیک فارنی من کتابک ما هو مکتوم من سرک المکنون فی غیبک"

پس باز کن جامع را یعنی قرآنی که جامع تمام سور و آیات باشد و بگیر فال را از خط او از جانب اول بدون آنکه بشمری اوراق و سطور.

 

 

استخاره با قرآن کریم (مطلب 2)

 

 

با وضو قرآن را بدست بگیر، آن را زیارت کرده و با توجه به نیتی که در دل داری ،

صفحه ای از کتاب خدا را باز کن. از آن صفحه ، هفت ورق جلو برو. بعد از آن ، از ابتدای صفحه، هفت سطر بشمر و پایین بیا. بعد در میان سطرهای بعدی ، هفت بار کلمه

« ان » را پیدا کن. بعد از یافتن هفتمین بار از کلمه « ان » ، دوباره هفت سطر بشمر و جلوتر برو. ابتدای سطر هفتم از هفتمین کلمه « ان » که پیدا کرده ای، اولین حرفی که سطر با آن شروع شده، معنی فال توست

 

 

استخاره با تسبیح  

 

استخاره با تسبیح منسوب به امام زمان عج( مطلب1)

صاحب جواهر استخاره ای را آورده است که به حضرت صاحب الزمان عج نسبت می شود و به این صورت است که بعد از قرائت سوره ی حمدو ان انزلناه و خواندن دعا یک قبضه از تسبیح را بگیرد و هشت هشت کم کند پس اگر یکی ماند فی الجمله خوب است و اگر دو دانه ماند یک نهی در آن است و اگر سه دانه ماند اختیار دارد که انجام دهد یا ندهد چون انجام و ترک آن مساوی است و اگر چهار دانه ماند دو نهی در آن است و اگر پنج دانه ماند بعضی گفته اند خوب است ولی تعب و رنج دارد و بعضی گفته اند که در آن ملامت و پشیمانی است و اگر شش دانه ماند بسیار خوب است و باید در انجام آن عجله کرد و اگر هفت دانه ماند حکمش مثل پنج تا است و اگر هشت دانه ماند چهار نهی در آن است.

 

استخاره با تسبیح )مطلب 2)

 

 این نوع استخاره نیز شایع و معروف است، که به چند شیوه انجام مى شود:

اوّل: علامه مجلسى مى نویسد: از «شیخ بهایى» نقل شده است: از بزرگان و اساتیدم شنیدم که این دستورالعمل از حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) درباره استخاره با تسبیح رسیده است. فرمود: «تسبیح را به دست (راست) مى گیرى و سه بار صلوات مى فرستى و آنگاه قسمتى از تسبیح را (با دست چپ) مى گیرى و دوتا دوتا رد مى کنى; اگر در پایان یک دانه باقى ماند، به معناى «إفعل» (انجام بده) است و اگر دو دانه باقى ماند، مفهوم آن «لاتفعل» (انجام نده) است.(1)

دوم: از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (به هنگام استخاره با تسبیح) نخست یک مرتبه سوره «حمد» را مى خوانى و آنگاه سه بار سوره «توحید» (قل هو اللّه...) را و آنگاه پانزده مرتبه صلوات مى فرستى، سپس مى گویى:

 

اَللّهُمَّ إِنّى أسْئَلُکَ بِحَقِّ الْحُسَینِ وَجَدِّهِ وَأَبیه، وَ أُمِّهِ وَ أَخیهِ، وَ الاَْئِمَّةِ مِنْ

خدایا از تو مى خواهم، به حقّ حسین و جدّش و پدر و مادر و برادر و امامان از

ذُرِّیَّتِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ أنْ تَجْعَلَ لِىَ الْخِیَرَةَ فی

نسلش این که بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و خیرم را در این تسبیح

هذِهِ السَّبْحَةِ، وَ أَنْ تُرِیَنی ما هُوَ الاَْصْلَحُ لی فی الدِّینِ وَالدُّنْیا، اَللّهُمَّ إنْ

قرار دهى و آنچه را که صلاح دین و دنیایم است به من نشان دهى. خدایا اگر

کانَ الاَْصْلَحُ فی دینى وَدُنْیایَ، وَ عاجِلِ اَمْری وَ آجِلِهِ، فِعْلَ ما اَنَا عازِمٌ

مصلحت دین و دنیا و امروز و فردایم در انجام کارى است که قصد آن را دارم،

عَلَیْهِ، فَأْمُرْنی، وَإلاّ فَانْهَنی، إنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ.

پس مرا بدان فرمان ده! وگرنه مرا از آن نهى کن; چرا که تو بر انجام هر کارى توانایى.

پس از آن، قسمتى از تسبیح را مى گیرى و آن را مى شمارى و با عدد اوّل مى گویى «سُبْحانَ اللهِ» و با عدد دوم مى گویى «أَلْحَمْدُلِلّهِ» و با عدد سوم مى گویى «لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ» و به همین ترتیب پیش مى روى; در پایان اگر دانه آخر شمارش، سُبحان الله بود، مخیّر میان فعل و ترک هستى و اگر أَلْحَمْدُللهِِ بود، نشانه امر است و آن را انجام مى دهى و اگر لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ بود، نهى است و آن را ترک مى کنى.(2)

1. بحارالانوار، جلد 88، صفحه 250، حدیث 4.

2. بحارالانوار، جلد 88، صفحه 250، حدیث 5.

 

 

نماز استخاره

این نماز به جای استخاره انجام می شود، یعنی با خواندن این نماز امر را به خداوند متعال واگذار می کنی و از خدا می خواهی که اگر مصلحت تو در انجام آن کار است انجام شود و الا مسئله ای پیش آید که آن کار انجام نگیرد و یا از انجام آ« کار منصرف شوی.

امام صادق علیه السلام فرمودند: چون یکی از شما کاری خواهد انجام دهد دو رکعت نماز بخواند ( مانند نماز صبح) و بعد از نماز حمد و ثنای الهی را به جای آورد ( مثلا بگوید بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین) و بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد و بگوید:

" اللهم ان کان هذا الامر خیرا لی فی دینی و دنیای فیسره لی و ان کان علی غیر ذلک فاصرفه عنی"

(خدایا اگر این عمل برای من در دین و دنیایم خیر است پس انجام آن را برای من راحت کن و اگر چنین نیست پس مرا از انجام آن منصرف کن) این نماز بسیار تجربه شده و بسیار کارساز است.

 

 

نوع دیگر آن است که دو رکعت نماز به نیت نماز استخاره( مانند نماز صبح) بخوان سپس بعد از نماز بلافاصله تسبیحات حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را بگو و آنگاه به سجده برو و صدمرتبه در سجده بگو:

" استخیر الله برحمته خیرة فی عافیه"

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/1/11ساعت 8:38 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

 حسن خلق و سوء خلق(1) 

معنای حسن خلق

حسن خلق دو معنا دارد: معنای عام ومعنای خاص.

حسن خلق به معنای عام عبارت است از مجموعه خصلت های پسندیده ای که لازم است انسان روح خود را به آنها بیاراید.

حسن خلق به معنای خاص عبارت است از خوشرویی، خوشرفتاری، حسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق ـ علیه السلام ـ در بیان حسن خلق به معنای خاص فرمود:

«تُلَیِّنُ جانِبَکَ وَ تُطَیِّبُ کَلامَکَ وَ تَلْقی اَخاکَ بِبِِشرٍ حَسَنٍِ»

حسن خلق آن است که برخوردت را نرم کنی و سخنت را پاکیزه سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار نمایی.

در کتاب های اخلاق و روایات اسلامی هر جا سخن از حسن خلق است، اغلب مراد، همین معنای دوم است.

حسن خلق یا خوش اخلاقی یکی از اصول مهم اخلاقی است.

خوش اخلاقی در مسائل تربیتی چنان مؤثر و سازنده و دارای نقش استثنایی است که پیوسته در متون دینی قرآن و روایات مورد تأکید قرار گرفته است.

قرآن کریم شخصیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را به دلیل اخلاق نیکویش می‌ستاید و در سوره قلم، آیه 4 می‌فرماید:«انک لعلی خلق عظیم» (تو، ای پیامبر، اخلاقی بس نیکو داری.)

خوش خلق ترین بشرحسن خلق مؤمن نشانگر عمق ایمان اوست.

پیامبر اسلام فرمود:«تقوا و حسن خلق سبب بهشت رفتن بیشتر افراد امّت من خواهد بود.»

و نیز فرمود:«پاداش کسی که اخلاق نیکو دارد، همانند پاداش روزه دار نمازخوان است.»

امام باقر علیه السلام نیز می‌فرمود:«کاملترین ایمان را خوش‌اخلاق‌ترین مومنان دارا هستند.»

 

جایگاه حسن خلق در اسلام

دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرمخویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می کند و آنان را از درشتی و تندخویی باز می دارد. حسن خلق و گشاده رویی از بارزترین صفاتی است که در معاشرت های اجتماعی باعث نفوذ محبت شده و در تأثیر سخن اثری شگفت انگیز دارد. به همین جهت خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقّق بخشیدن به اهداف‌ الهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رو به رو می شدند که نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می کردند، بلکه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می کردند.

مصداق کامل این فضیلت، وجود مقدّس رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است. قرآن کریم، این مزیّت گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته، می فرماید:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ‌لَو کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضوُا مِنْ حَولِکَ» (آل عمران؛159)

در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شده ای و اگر خشن و سنگدل بودی، از گردت پراکنده می شدند.

بسیار اتفاق می افتاد که افراد با قصد دشمنی و به عنوان اهانت و اذیّت به حضور ایشان می رفتند ولی در مراجعت مشاهده می شد که نه تنها اهانت نکرده اند بلکه با کمال صمیمیت اسلام را پذیرفته و پس از آن، رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ محبوب‌ترین فرد در نزد آنان به شمار می رفت.

ارزشی که اسلام برای انسان خوشرفتار قائل است، تنها به مؤمنان محدود نمی شود، بلکه غیر آنان نیز اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می شوند. در تاریخ چنین آمده است:

علی ـ علیه السلام ـ از سوی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم پیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت، یکی از سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر کرد. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل شد و عرض کرد: خدای متعال می فرماید، یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن، پیامبر نیز از قتل او صرف نظر کرد، وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام کردند و دانست که به خاطر داشتن این دو صفت نیکو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره اش فرمود: او از کسانی است که خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت کشانید.

 

حدود حسن خلق

از جمع بندی آیات و روایات و سیره معصومین ـ علیهم السّلام ـ به دست می آید. که حسن خلق از نظر آیین مقدّس اسلام «ارزش ذاتی» دارد، چه در برخورد با مؤمن باشد و چه در برخورد با کافر، اکنون برای روشن شدن حدود حسن خلق، موضوع را از چند جهت بررسی می کنیم:

حسن خلق مؤمنان با یکدیگر

بدیهی است که خوشرفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش های والای اخلاقی به حساب می آید. قرآن کریم، یاران رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را به این صفت ستوده، می فرماید:

«مُحَمَّدٌ رَسوُلُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ...» فتح؛29

محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربانند.

براساس این آیه، مسلمانان باید نسبت به عموم امّت، مهربان و دلسوز باشند، با آنان خوشرفتاری نمایند، به کمکشان بشتابند، در غم و شادی مردم سهیم باشند و با چهره ای متبسم، مؤدّب و خوشرویی با آنان رو به رو شوند و از این راه سبب ترویج حسن خلق و پیوند با مردم شوند.

با مجرمان و منحرفان

جرم و انحراف با روح شریعت، سر ناسازگاری دارد و از هر کس که سر بزند زیانبار است و خردمندان موظند از آن جلوگیری کنند و عقل و شرع می گوید؛ خندیدن به روی مجرم، کاری نابخردانه است. بنابراین مسلمانان ـ گرچه از خصلت زیبای حسن خلق برخوردارند ـ ولی مجرمان و منحرفان، شایسته چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تأیید اعمال ناشایست خود بدانند. بلکه در این گونه موارد وظیفه اسلامی، عمل به نخستین مرحله نهی از منکر است که رویگردانی و نشان دادن حالت تنفّر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافکار با ترشرویی و گرفتگی چهره ما دست از خلاف نکشد، نوبت به امر و نهی زبانی می رسد که البته در این مقام باید مستدّل، محکم، منطقی و در عین حال با خوش خلقی و ادب، خلافکار را نصیحت و موعظه کنیم چنان که قرآن مجید می فرماید:

«اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ و جادِلْهُم بالَّتی هیَ اَحْسَنُ...» نحل؛125

با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها با نیکوترین وجه، مناظره نما.

در چنین مواردی باید به ذکر آیه یا روایت یا طرح قانون و مقررات یا بیان صلاح و مصلحت فرد و مملکت، همین طور بازگو کردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پیامدهای زیانبار آن، خلافکار را به اشتباهی که مرتکب شده واقف کرد تا آن را ترک گوید و باید دانست که حلاوت گفتار، خوشرویی، استدلال قوی و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزی بیش از هر چیز دیگر برطرف مقابل تأثیر می گذارد و سبب اصلاح می شود.

خوش خلقی و پرهیز از چاپلوسی

متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملّق و چاپلوسی اشتباه می گیرند و به نا حقّ به مدح و ستایش صاحبان زور و زر می پردازند و در برابر آنان کرنش و کوچکی می کنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را لگدکوب می سازند و با کمال وقاحت نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم می گذارند، نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست می رسند، گشاده رویی و نرمخویی را فراموش می کنند و حتّی چهره ای عبوس و خشن به خود می گیرند. این صفت ناپسند نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند می شود.

  • رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در این باره می فرماید:«اِذا مُدِحَ الْفاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرشُ وَ‌ غَضِبَ الرَّبُّ» هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی می لرزد و خداوند خشمگین می شود.

پس ضروری است که در برخوردهای اجتماعی خود، رفتار پسندیده را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلّفی را که گاه درصددند با چرب زبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم.

خوش خلقی و مزاح

یکی دیگر از موضوعات مرتبط با حسن خلق، بحث مزاح است. باید دانست که مزاح و شوخی در حدّی که موجب زدودن غم و اندوه و شاد کردن مؤمن باشد و به گناه و افراط و جسارت و سخنان زشت و دور از ادب کشیده نشود، عملی پسندیده است. آنچه در این باره از پیشوایان دین به ما رسیده، در همین محدوده است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:

  • «اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقوُلُ اِلّا حَقّاً»من شوخی می کنم، ولی جز سخن حق نمی گویم.

شخصی به نام یونس شیبانی می گوید: حضرت صادق ـ علیه السلام ـ از من پرسید: مزاح شما با یکدیگر چگونه است؟ عرض کردم بسیار اندک! حضرت فرمود: «این گونه نباشید، چراکه مزاح کردن از حسن خلق است و تو می توانی به وسیله آن برادر دینی ات را شادمان کنی. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز با افراد شوخی می کرد و منظورش شادکردن آنان بود.»

 

حسن خلق آری، بی تفاوتی نه!

از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری رو به رو شدیم، در برابر آن سکوت کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر اعمال زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم. زیرا برخورد منفی و توأم با تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است که پای بی اعتنایی به دین و ارزش های والای آن در میان نباشد وگرنه رنجیدن نزدیک ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش ها و پایبندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهم ترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است.

  • به فرموده امام علی ـ علیه السلام ـ :«اَمَرنا رَسوُلُ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ اَنْ نَلْقی اَهْلَ الُمَعاصی بِوُجوُهٍ مُکْفَهِرَّةٍ» پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به ما دستور داده است که با معصیت کاران با چهره های عبوس روبه رو شویم.

آثار و فواید حسن خلق

حسن خلق دارای آثار و فواید فراوانی است. با بهره گیری از فرموده های پیشوایان بزرگوار اسلام به شمّه ای از آنها اشاره می کنیم:

آثار دنیوی

پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می کند

پیامبرگرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:

«حُسْنُ الْخُلْقِ یُثَبِّتُ الْمَوَدَّة»

خوشرویی دوستی را پایدار می کند.

موجب آبادی سرزمین ها و طول عمر می گردد

امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:

«اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدَّیارَ‌ وَ یَزیدانِ‌فِی الْاَعْمارِ»

بدرستی که نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.

روزی را زیاد می کند

به بیان علی ـ علیه السلام ـ :

«فی سِعَةِ الْاَخلاقِ کُنُوزُ الْاَرزاقِ»

گنجینه های روزی در نرمخویی و گشاده رویی است.

موقعیت اجتماعی انسان را بهبود می بخشد

همان حضرت می فرماید:

«کَمْ مِنْ وَضیعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلْقِهِ»

چه بسیار فرد بی مقداری که خوشرویی اش او را برتری بخشیده است.

مشکلات و ناهمواری های زندگی را هموار می سازد

همان امام فرمود:

«مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ»

هرکس خلقش نیکو شد، راه های زندگی برایش هموار می گردد.

آثار اخروی

موجب نیل به درجات عالی می شود

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:

«اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرجاتِ الاخِرَةِ وَ اَشْرَفَ‌ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ ضَعیفُ الْعِبادَةِ»

به درستی که بنده، در سایه خوش خلقی خود به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت می رسد، با آنکه عبادتش ضعیف است.

حساب را آسان می کند

امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:

«حَسَّنْ خُلْقَکَ یُخَفِّفِ اللهُ حِسابَکَ»

اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند.

آمرزش گناهان

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:

«اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یُمیثُ الْخَطیئَةَ کَما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ»

بدرستی که اخلاق نیکو لغزش ها را ذوب می کند همان گونه که آفتاب یخ را.

ورود به بهشت

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:

«اَکْثَرُ ما تَلْجُ بِهِ اُمَّتیَ الْجَنَّةَ تُقْوی اللهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ»

بیشترین امتیازی که امت من به سبب داشتن آن به بهشت می رود، تقوای الهی و خوش خلقی است.

 منابع :بحارالانوار،‌ ج 71، 372 - 375،‌ ح 5،‌ 6                                 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/10ساعت 2:1 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak