سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























وجه تسمیه حضرت فاطمه علیهاالسلام به انسیه حوراء

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند نور حضرت فاطمه سلام الله علیها را پیش از آفرینش زمین و آسمان‌ها آفرید. عرض شد: یا رسول‌الله! مگر حضرت فاطمه علیهاالسلام از جنس آدمیان نیست؟ فرمود: او حور است در قالب آدمیان. خداوند نور وی را در صُلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد، هر گاه شوق بهشت می‌کنم، فاطمه را می‌بوسم. (1)

ابن‌عباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوه‌های بهشتی تکوّن یافته است.

حوریه‌ای است به صورت انسیه و انسیه‌ای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.

 

ابن‌عباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوه‌های بهشتی تکوّن یافته است. حوریه‌ای است به صورت انسیه و انسیه‌ای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.

مراد از حوریه این است که مانند انسان و انسیه، به کدورات عالم طبع، آلوده نشده و چون ملکه نوری است که به همه صور می‌توان متشکل گردد.

اصل حورالعین، از طبیعت ملک و نورانیت است و حضرت فاطمه، انسیه‌ای است که به نورانیت و روحانیت فرشتگان است. چون بشریت، مستلزم کثرت کثافات عنصری مادی است؛ حضرت فاطمه انسیه حوراء از کدورت طبیعت بشری دور و منزه است و او موجودیت بین فرشتگان و بشر است.

 

بدین جهت حضرت زهرا سلام الله علیها را «انسیه حوراء» گفتند که روح افزا و روح بخش و روح انگیز بود و در طینت سنخیتی او، کدورات و پلیدی وجود نداشته است.

بدین جهت حضرت زهرا سلام الله علیها را «انسیه حوراء» گفتند که روح افزا و روح بخش و روح انگیز بود و در طینت سنخیتی او، کدورات و پلیدی وجود نداشته است.

«انسیه حوراء»؛ یک فرشته‌ای به صورت ترکیب عنصری بشری است که در لطافت و ملاحت، حوراء و در صورت، بشری بود که آلوده به پلیدی‌های مادی نشده است.(2)

http://setarehashemi55.parsiblog.com


وفادارترین عهد

دلنشین ترین شعر روزگار را تو خواندی،زیباترین نقش ماندگار را تو کشیدی
ای جان همه بقربانت انسیه یاس کبود، وفادارترین عهد یادگار را تو ماندی


فقط زهرا(س)

صبح اولین روز عید بود دیدم با یک شور و شادابی خاصی اومد پیشم ،بدلیل استعمال ادکلن یا عطر معمولا نمیگذاشتم کسی مصافحه ای باهام داشته باشه، بی احتیار روبوسی کردم باهاش ،هیچ اتفاقی نیوفتاد بوی خوشی استثمام کردم،انگار ریه ام براش مشکلی پیش نیومد،با همون شادابی و طراوتش گفت:حاجی مژده مژده مژده! گفتم: خیر انشاءالله، گفت: مژده ام رسید اونم امروز، گفتم مبارک نوگلت دخترت، بعد تعارف شیرینی و خوردن اون،اخمی کرد، گفتم بهت نمیاد چی شده؟ گفت الان دخترمو دیدم از بیمارستان زدم بیرون اول اومدم شمارو ببینم گفتم خیر باز! گفت حاجی: خانمم میگه اسم دخترمونو *زهرا* بزاریم من میگم*مژده* با لبخند دو تا جمله گفتم:   اولا سختیهای قبل و بعد دوران بارداری و حین بارداری و درد زایمان را تو نکشیدی خانمت کشیده،پس اجازه بده نامگذاری دردونه ات با اون باشه،ثانیا  منهم اگر ده تا دختر خدا بهم عنایت کنه اسم همشون رو  میزارم زهرا ... 

 رفت ...  زنگ زد گفت: حاجی مخلصیم دارم زهرامونو میاریم ببینید...


نوشته شده در سه شنبه 90/1/9ساعت 10:19 صبح توسط شوق یار نظرات ( ) |


Design By : Pichak