گفتم: آرى، کلامى شیرین. گفت: ترى یقبل من لم یخدمه فى شبابه . اصمعى! آیا کسى که در جوانى به عبادت و طاعت نگذرانده، قبول درگاه میشود؟ گفت: اصمعى این درد زده را دارویى بده، و خسته معصیت را مرهمى بنه .
دنباله آیات خوانده شده را شروع کردم: پس به خداى آسمان و زمین قسم که وعده خدا حق است همانند سخنى که با یکدیگر دارید .» چون آیه را قرائت کردم چند بار خود را به زمین زده و نعره کشید، و همچون والهاى سرگردان و حیران، رو به بیابان نهاد . دیگر او را ندیدم تا در طواف خانه خدا، که دست به پرده کعبه داشت و مىگفت: مانند من کیست که تو خداى منى، مانند من کیست که تو پروردگار منى؟ به او گفتم: با این کلام و حالى که دارى مردم را از طواف باز داشتهاى. گفت: اى اصمعى! خانه خانه او و بنده بنده او، بگذار تا براى او نازى کنم، من مثلى و أنت ربّى، من مثلى و أنت ربّى؟
سپس دو خط شعر خواند که مضمونش این است: درِ خانه آقاى خود را بزنید، به یقین در به روى شما باز مىشود . حیرت زده و مدهوش ماندم، طاقتم از دست رفت، برایم جز گریه و ناله چیزی نماند.(3)
گفت: چیزى از آن را برای من بخوان، سوره والذاریات را خواندم تا به این آیه رسیدم:
«وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ(1)؛ و روزى شما و آنچه که به شما وعده داده شده در عالم بالاست.»
گفت: این کلام خدا و سخن او است؟ گفتم: آرى، سخن اوست که به بندهاش محمد(صلى الله علیه و آله) نازل کرده است.
پس از این حرفها گویى آتشى از غیب به وجود او انداختند، سوزى در وى پدید آمد، دردى شگفتآور از درونش سر زد، نیزه و شمشیر را به زمین انداخت، شتر را قربانى کرد و به تهیدستان داد، لباس ستم از تن خارج کرد و
گفتم: اگر نمىپذیرفتند چرا پیامبران را مبعوث به رسالت کردند؟ رسالت انبیا براى این است که فرارى را باز گردانند و قهر کرده را آشتى دهند .
«فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالاَْرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ(2)؛
اى شب بیداران ! چه نیکو هستید، پدرم فداى شما باد چه زیبا هستید،
سپس در میان جمعیت پنهان شد، جستجو کردم اما او را نیافتم،
پینوشتها:
1- ذاریات : 22 .
2- ذاریات : 33 .
3- تفسیر کشف الاسرار : 9 / 319 .
برگرفته از کتاب عبرت آموز، حجة الاسلام حسین انصاریان.
Design By : Pichak |