سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























گرچه محرومم از طواف کعبه ی کوی توام،هر کجا هستم به جان دل دعاگوی توام


 

از طراوت توست که جان میگیرم،از نام و نشان توست که درمان میگیرم،ای دوست مرا فراموش مکن لحظه ای،از یاد تو و ذکر توست که باران میگیرم


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/3ساعت 8:32 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

ظهر عاشورای 86 بود،دور و ور حرم امام علی(ع)،نجف اشرف چندتا چادر سفید مثل چادرهای هلال احمر ما زده بودند برای مداوای مجروحین امام حسین(ع) !!!!!!!! تعجب نکنید روز عاشورا  توکربلا و نجف یارای امام حسین(ع) با قمه زنی میافتند بجون سرهای تاس خودشون،از بچه 3 ساله گرفته تا پیرمرد 120 ساله تند تند قمه دستشون هست هی میزنند به سرشون،هر کی هم بیشتر سرش خون بیاید عضو قویترین مردان جهان ثبت نامش میکنند!این مجروحین به چادرهای سفید جهت مداوا به پرستارها و دکترهای متخصص هدایت میشوند،اونروز من نفس گیر هم بخاطر آلودگی هوا و گردوغبار زیاد(راستش بخاطر ترس و  خون دیدن زیاد!!!) هدایت شدم به چادر سفید بهداشتی!!! نزدیک حرم،دکتر اول تعجب کرد آخه سرم خونی نبود البته از حال رفته بودم، ولی توهمون حال رفیقم به دکتر گفت ،این کیمیایی هست!( نه بابا آهن رو به طلا نمیتونه عمرا تبدیل بکنه!!!) به زبان فارسی شیرین خودمون شیمیایی! اولش بهم کپسول زدند وای ی کپسول هوای بخار با انرژی برق، در عرض یکربع حالم جا اومد(ایکاش مسئولین بنیادشهید و ایثارگران ما یدونه ماکت از اون کپسول هارو به ما میدادند!!!)  رفیقم عباس میگفت بعد زدن کپسول دکتر ناپدید شد!!! بعد مداوا سری به آقای دکتر زدیم،پرسیدیم چرا به این بیمار زخم شیرین دست نمیزدی و مداواش نمیکردی؟  پاسخش این بود:  ما دکترا هنوز هنوز میترسیم با مصدومین شیمیایی جنگ ایران و عراق حرف بزنیم حتی با اینکه صدام اعدام شده ولی بعثی ها مخبرینی دارند که خبر میرسونند فلان دکتر داره طریقه درست کردن و دستکاری مواد شیمیایی اون موقع زمان جنگ رو به مصدومین میگه،ممکن برا پرونده صدام ضرر داشته باشه!!!!!      صدام کارخانه ای ساخته بود نزدیک مرز که مواد شیمیایی انتقال یافته از آلمان را توفرمولش دستکاری میکرد تا بیشترین عوارض بد شیمیایی را رو جسم و روح سربازای ایرانی بزاره! عزت زیاد.


 ببین که بال شکسته ام،منتظرت نشسته ام،از بس که بی نفس شدم،انگار مدتها خسته ام


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/3ساعت 6:35 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

 چون آینه رو سفید باید شد و رفت،از غیر تو ناامید باید شد و رفت، گفتند که مرگ سرخ شایسته ماست،آری!آری شهید باید شد و رفت

آسمان فرصت خوبی است اگر پر بکشیم، به افق های دل انگیز خدا سر بکشیم،راه شیری معرفتها را بشناسیم، میان گناهان و دل سودایی خود در بکشیم .

 

 


 



نوشته شده در چهارشنبه 90/1/3ساعت 1:28 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

گفتم ترانه بخوانم شاید نگاهم کنی،این دل زخم خورده را حسرت آهم کنی،گرچه ذلیلم و فقیرم و بی کس،ارباب خوش نگارم فقط تو پناهم کنی

غیبت نکرده ای که تمنا کنم تورا،پنهان نگشته ای که هویدا کنم تورا،ای آنکه حلقه های زلف خم اندر خم افکنی،ای کاش که یک حلقه به حلق من افکنی

 


خدا کند تا مردنم یک نگاه کنی،خدا کند بخشش در گناه کنی،ای ماه روشن و دل آرا،خدا کند چشمم به غیر خود سیاه کنی


اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم ، درویش کوچه تنهاییم... کاسه گدایی مرا سکه نگاه تو کافیست! 


با تو از خاطره ها سرشارم،جشن نوروز تورا کم دارم،سال تحویل دلم میگیرد،با تو تا آخر خط بیدارم

 


تو ای ماه نشین منور کن دل مارا،ازخزانه خود مقدر کن حال مارا،معرفتی و خلق خوشی و صبر ایوبی،به باغ و بوستانت معطر کن  گل مارا


با بانک اذان به پیشوائیت اقتدا میکنیم،به بندگی با شرمندگی تورا صدا میکنیم،گرچه قامت ما خم شده از بار گناه،صاحب ما باش داریم خدا خدا میکنیم 

 


ای کاش کبوترت بودم،یا که پیام رسان خبرت بودم،انتخابم کن سرورا،خاک پای دیدارت بودم

ای کاش کبوترت بودم

( پسر فاطمه حیف است تورا ندیدن و مردن...)


 خوش آنروز یار در مجلس ما باشد و ما معطر بشویم،به صدای خوش داوودیش یک بار مسخر بشویم،چشم من خسته شد از این تاریکی شب،ایکاش بچرخد ماه رویش شاید منور بشویم(زاهد)


 


نوشته شده در چهارشنبه 90/1/3ساعت 12:22 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

<   <<   26      

Design By : Pichak