سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























 صلوات امام علی بن ابی طالب علیه السلام بر روح تابان پیامبر اسلام

(صَلَّی اللهُ عَلَیه وَ آله)  خطبه 72نهج البلاغه :

 

 

 

اَللّهُمَّ داحِیَ المَدحُوّاتِ . وَ داعِمَ المَسمُوکاتِ . وَ جابِلَ القُلُوبِ عَلَی فِطرتِها

 شَقِیِّها وَ...

 

" بار خدایا ، ای گستراننده ی هر گسترده ، و ای برافرازنده ی آسمانهای بالا برده ؛

ای آفریننده ی دلها بر وفق سرنوشت ، بدبخت یا نیکو بخت ! بهترین درودها و

پربارترین برکتها را خاصّ بنده و پیامبر خود گردان ، که خاتم پیغمبران پیشین است ،

و گشاینده ی درهای بسته ی رحمت بر مردم زمین ، آشکارکننده ی حق با برهان ،

 فرونشاننده ی طغیان و درهم کوبنده ی شوکت گمراهان .

چنان که او بار رسالت را نیرومندانه برداشت ، و حق آن را چنان که باید گذاشت ،

 

در انجام فرمانت برپا ، و در طلب خشنودی ات پویا ، نه از اقدامی رویگردان و نه

در عزمی سست و ناتوان . وحی تو را به گوش جان شنوا و عهد تو را نگهبان ،

و در راه اجرای فرمان تو روان . چندان که چراغ جویندگان حقّ را فروغ بخشید ،

و بر سر راه گمراهان چون خورشیدی بدرخشید ، و دلهای فرورفته در موج های

 شبهت ، به راهنمایی او رخت به کنار کشید .

 

نشانه های روشن را برپا داشت . و احکام را – چون موکلانی – بر مردمان گماشت .

او تو را امانتداری است درستکار ، و گنجینه ی علم تو را پاسدار . گواه توست

در روز قیامت ، و برانگیخته ی تو به رسالت ، و فرستاده ی تو بر آفریدگان و امّت .

 

خدایا ! سایه ی عنایت خود را بر او بگستران ؛ و به فضل خویش پاداش او را

فراوان گردان . بنیاد  شریعتی را که نهاد از دیگر بناها بالاتر بر و مرتبت او را نزد

خویش گرامی تر و نور شریعت او را در سراسر گیتی بگستر ، و پاداش پیامبری

 او را گفتار پسندیده قرار ده ، و شهادت پذیرفته .- چنان که گفته ی او – میزان

 عدل باشد و فرموده ی او قول فصل .

 

بارخدایا ! ما و او را فراهم آور در زندگانی خوشگوار ، و نعمت پایدار و آرزوهای

دلنشین ، و لذت های با خواهش دل قرین ، و زندگانی فراخ و پرنعمت ،

و اطمینان خاطر و برخورداری از تحفه های کرامت ."


نوشته شده در چهارشنبه 90/3/25ساعت 12:28 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

 گفتم: آرى، کلامى شیرین.
گفت: چیزى از آن را برای من بخوان، سوره والذاریات را خواندم تا به این آیه رسیدم:


«وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ(1)؛ و روزى شما و آنچه که به شما وعده داده شده در عالم بالاست.»

 
گفت: این کلام خدا و سخن او است؟ گفتم: آرى، سخن اوست که به بنده‎اش محمد(صلى الله علیه و آله) نازل کرده است.

 
پس از این حرف‎ها گویى آتشى از غیب به وجود او انداختند، سوزى در وى پدید آمد، دردى شگفت‎آور از درونش سر زد، نیزه و شمشیر را به زمین انداخت، شتر را قربانى کرد و به تهیدستان داد، لباس ستم از تن خارج کرد و

گفت: ترى یقبل من لم یخدمه فى شبابه . 

اصمعى! آیا کسى که در جوانى به عبادت و طاعت نگذرانده، قبول درگاه می‎شود؟


گفتم: اگر نمى‎پذیرفتند چرا پیامبران را مبعوث به رسالت کردند؟ رسالت انبیا براى این است که فرارى را باز گردانند و قهر کرده را آشتى دهند .

 گفت: اصمعى این درد زده را دارویى بده، و خسته معصیت را مرهمى بنه .

 دنباله آیات خوانده شده را شروع کردم:


«فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالاَْرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ(2)؛

پس به خداى آسمان و زمین قسم که وعده خدا حق است همانند سخنى که با یکدیگر دارید .»

چون آیه را قرائت کردم چند بار خود را به زمین زده و نعره کشید، و همچون واله‎اى سرگردان و حیران، رو به بیابان نهاد .

 

 

 دیگر او را ندیدم تا در طواف خانه خدا، که دست به پرده کعبه داشت و مى‎گفت:

 

مانند من کیست که تو خداى منى، مانند من کیست که تو پروردگار منى؟

به او گفتم: با این کلام و حالى که دارى مردم را از طواف باز داشته‎اى. گفت: اى اصمعى! خانه خانه او و بنده بنده او، بگذار تا براى او نازى کنم،

من مثلى و أنت ربّى، من مثلى و أنت ربّى؟

 

 

سپس دو خط شعر خواند که مضمونش این است:


اى شب بیداران ! چه نیکو هستید، پدرم فداى شما باد چه زیبا هستید،

 درِ خانه آقاى خود را بزنید، به یقین در به روى شما باز مى‎شود .


سپس در میان جمعیت پنهان شد، جستجو کردم اما او را نیافتم،

حیرت زده و مدهوش ماندم، طاقتم از دست رفت، برایم جز گریه و ناله چیزی نماند.(3)

 


 
پی‎نوشت‎ها:
1- ذاریات : 22 .
2- ذاریات : 33 .
3-  تفسیر کشف الاسرار : 9 / 319 .
برگرفته از کتاب عبرت آموز، حجة الاسلام حسین انصاریان.

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 90/3/24ساعت 9:56 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

احسان، مقدم بر عدالت

 

از این جا دانسته می شود که از نظر خداوند و قرآن، همواره عواطف انسانی مقدم بر عقل انسانی در روابط اجتماعی است و عقل انسانی تنها زمانی به کار می آید که شخص فاقد عواطف قوی انسانی است و منش اخلاقی در وی تقویت نشده و فضیلت های اخلاقی در جانش نفوذ و رخته نکرده است. دراین صورت است که برای ایجاد تعادل و حفظ نظام احسن اجتماعی لازم است تا اصول عقلانی و حقوقی برای حل مشکلات و بحران های اجتماعی به کار گرفته شود.

براین اساس در اسلام در حوزه روابط اجتماعی و بلکه در روابط با محیط زیست، احسان همواره برتر از عدالت است، هرچند که نظام هستی بر پایه آن بنیاد گذاشته شده است، چرا که روابط انسانی، تنها با احسان و دیگر فضایل اخلاقی است که به رشد و بالندگی تمام و کمال خود می رسد.

همین گرایش به فضایل اخلاقی و تقدم آن بر عدالت در تفکر و اندیشه اسلامی است که انسان ها را امیدوار کرده تا خداوند با آنان به فضل و رحمت خویش معامله کند، نه بر پایه عدالت خویش؛ چرا که اجرای عدالت در حق بشر به معنای خروج همگان جز شماری اندک از دایره ورود به بهشت می باشد. (الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک)

 

 

 

راه های ایجاد و تقویت فضیلت احسان و عفو

 

 

برای این که فضیلت اخلاقی احسان و عفو و گذشت را در خود ایجاد وتقویت کنیم لازم است شرایطی را برای بروز و ظهور آن فراهم آوریم که در آیات قرآنی بدان توجه داده شده است. البته انسان به طور فطری به فضیلت های اخلاقی از جمله احسان و عفو گرایش دارد، ولی هر چه معرفت آدمی به این امور بیش تر شود، به همان اندازه محبت و گرایش به آن تقویت می شود. از این رو مبنای پاداش های اخروی براساس معرفت است؛ بدین معنی که هرچه معرفت در آدمی نسبت به امری بیش تر شود، به همان اندازه عشق و محبت بدان افزایش می یابد و هرچه محبت به امری فزونی یابد، اراده انجام عملی که آدمی را به آن برساند قوی تر و عزم جدی تر می شود و در نهایت رشد فکری و عملی افزایش می یابد و به همان اندازه پاداش های الهی نیز بهتر و بیش تر می شود.

1- توجه به قدرت و عفو الهی

مهم ترین عامل در ایجاد و تقویت فضیلت اخلاقی چون عفو و گذشت آن است که آدمی متوجه قدرت الهی شود. به این معنا که خداوند بر هر چیزی قادر و تواناست و این توانایی خداوند در کنار حکمت و ربوبیت الهی به انسان می فهماند که هیچ چیزی از دایره ربوبیت و قدرت الهی بیرون نیست و خداوند که مالک هر چیز و قادر بر هر کاری است، می تواند حق شخص را به تمام و کمال استیفا نماید. بنابراین نسبت به کسانی که بر او ظلم و ستمی روا می دارند، عفو و گذشت روا می دارد و او را به خدای قادر و توانا واگذار می کند. بنابراین حتی در حق دشمنان دین و ایمان از کافران نیز چشم پوشی می کند و اجازه می دهد تا خداوند به حکمت و قدرت خویش آنان را بگیرد و مجازات و یا عفو کند؛ بویژه آن که خداوند خود سفارش نموده است تا احسان کرده و مقابله به مثل نکند. (بقره، آیه 109)

اصولا یاد قدرت الهی و این که خداوند اصولا خود کم تر به عدل خویش مردم را در دنیا مؤاخذه می کند بلکه به عفو و گذشت با آنان مواجه می شود و از بسیاری از گناهان و خطاهای بشر می گذرد و آنان را بخاطر خطا و گناه به سرعت مجازات نمی کند، در می یابد که اصل عفو و احسان امری خوب و فضیلتی الهی است. از این رو خداوند در آیه 149 سوره نساء به عفو و قدرت خویش توجه می دهد و از مردم می خواهد تا ایشان نیز از خطاها و گناه دیگران از آشکار و پنهان بگذرند و اهل گذشت باشند، چرا که خداوند نیز این گونه است که در عین قدرت، اهل عفو و گذشت است.

در حقیقت آگاهی و شناخت آدمی از نوع معامله خداوند با خطاکاران در دنیا، به انسان می آموزد که برای متاله (خدایی شدن) می بایست همانند خداوند عمل کرد و در هنگام قدرت از خطای دیگران گذشت و از مجازات ایشان چشم پوشید. در حقیقت توجه آدمی به عفو الهی، خود عامل عفو از خطای دیگران می شود، چرا که آدمی دوست می دارد که متاله و خدایی شود و همانند خداوند باشد و همه صفات و اسمای الهی را در خود فعلیت بخشد. (نساء، آیه 149)

2- توجه به آخرت

عامل مهم دیگر در ایجاد و تقویت روحیه گذشت و فضیلت عفو آن است که آدمی متوجه به آخرت شود. به این معنا که عقیده به هدفداری خلقت و حکمت آفرینش در کنار ایمان به حتمی بودن قیامت، موجب می شود تا شخص نسبت به دیگران عفو و گذشت داشته باشد، چرا که می داند قیامتی هست که در آن به همه کارهای ریز و درشت آدمی رسیدگی می شود و براساس عمل و باور، به او پاداش داده می شود. (حجر، آیه 85)

3- توجه به آمرزش خداوند

از دیگر عوامل ایجادی و تقویت کننده می توان به توجه انسان نسبت به آمرزش و غفران خداوند اشاره کرد. خداوند در آیه 22 سوره نور بیان می کند که اگر کسی دوست داشته باشد تا مورد آمرزش و مغفرت الهی قرار گیرد و خداوند به او رحم کند، می بایست خود این گونه باشد و در حق دیگران رحم و گذشت داشته باشد. به سخن دیگر: ارحم ترحم؛ اگر دوست داری مورد رحمت خداوندی قرار گیری، خودت نیز اهل رحمت و گذشت و مهربانی باش. بنابراین چشم داشت آدمی به غفران خداوندی در حق خود، عامل مهمی در تحقق و تقویت گذشت و عفو نسبت به دیگران می شود.

4-  نرم خویی و عواطف انسانی

البته روحیه نرم خویی و لطافت طبع آدمی خود از مهم ترین عوامل عفو و گذشت نسبت به خطاکاران است. از این رو خداوند با اشاره به عواطف قوی انسانی پیامبر(ص) و روحیه نرم خویی آن حضرت(ص) بیان می دارد که همین مسئله موجب شده تا ایشان از بسیاری از خطاهای دیگران چشم پوشی کند و مردم را دور خود جذب و جمع نماید. به سخن دیگر، عواطف قوی انسانی و روحیه نرمخویی موجب گذشت و نیز عامل جذب انسانها می شود.

5-  نادیده گرفتن خطاهای کوچک

از دیگر عواملی که در ایجاد و تقویت روحیه گذشت و فضیلت اخلاقی عفو دخالت دارد، این که شخص از جرم های کوچک در گذرد تا به گذشت از جرم ها و خطاهای بزرگ عادت کند. البته گذشت آدمی از خطاهای کوچک دیگران موجب این نیز می شود تا خداوند از جرم ها و خطاهای بزرگش بگذرد. به سخن دیگر، یکی از عوامل جذب رحمت دیگران و عفو و گذشت ایشان، نادیده گرفتن جرم های کوچک آنان است که خود عامل این می شود تا دیگران نیز حتی از خطاهای بزرگش درگذرند و از آن چشم پوشی کنند.

 

 

 

یک استثناء

 

 

ذکر این نکته در پایان مقاله ضروری است که شناخت جایگاه و موقعیت و مناسبت عفو و گذشت بسیار مهم است. به این معنی که گذشت باید زمانی صورت گیرد که موجب تأثیرگذاری مثبت و تنبه و بازدارندگی شود و یا احتمال آن داده شود اما اگر عفو و گذشت از مجرم و خطاکار باعث شود که او در جرم و خلافها و بی ادبی های خود جری تر و جسورتر شود و سوءاستفاده کند و یا عزت انسان را خدشه دار سازد و به عبارت بهتر گذشت و عفو، نتیجه عکس در برداشته باشد، در این صورت عفو، کاری غیرعقلانی و غیرشرعی خواهد بود.

 

منبع: چکاد آسمانی


نوشته شده در دوشنبه 90/3/23ساعت 12:58 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

کلید بهشت را پیدا کنیم...

 یکی از فضیلت های اخلاقی، عفو و گذشت از خطاها، اشتباهات و گناهان دیگران است. خداوند این فضیلت اخلاقی را از مصادیق احسان برشمرده و کسانی را که اهل عفو و گذشت هستند، به عنوان محسنان و نیکوکاران شناخته و معرفی کرده است.

همگان دوست دارند که اهل احسان و گذشت باشند، ولی به علل و عوامل درونی و بیرونی نمی توانند این منش را بویژه در موارد خاص داشته باشند؛ چرا که خشم و لذت انتقام چنان آدمی را فرا می گیرد که دیگر به چیزی جز انتقام نمی اندیشد.

بارها شنیده ایم که گذشت از بزرگان است و عفو در هنگام قدرت، شیرین. با این همه، گفتن آن بسیار آسان و عمل بدان بسیار سخت است؛ چرا که شرایط به گونه ای رقم می خورد که عفو و گذشت، امری ناشدنی و دور از دسترس به نظر می رسد.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل قرآن از عوامل و علل عفو و گذشت را بیان کند و زمینه های ایجادی و یا تقویت آن را روشن نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

 

 

 

ارزش عفو و گذشت

 

هر کسی به طور طبیعی دچار خطا و اشتباهی می شود؛ چرا که عصمت تنها از آن شمار اندکی از انسانهای وارسته است و دست یابی به آن برای دیگران در یک فرآیند پیچیده و سختی امکان پذیر است. بنابراین همه ما به نوعی عفو و گذشت را تجربه کرده ایم. این بدان معناست که همه ما به نوعی تجربه تلخ خطا و اشتباه و تنبیهات و مجازات های آن را داشته و به همان اندازه طعم شیرین عفو و گذشت را همانند مزه کودکی در خاطره ها داریم.

در هنگام خطاها و اشتباهات همان اندازه که از خود شرمگین هستیم، از دیگران امید عفو و گذشت را داریم. از این رو همواره از عفو به عنوان یک ارزش انسانی سخن می گوییم و اوج آن را زمانی می دانیم که گناهی بزرگ را مرتکب شده باشیم. در آن زمان است که عفو و گذشت به عنوان یک فضیلت خود را نشان می دهد؛ چرا که در این موارد است که گذشت دشوار می شود و احسان و نیکوکاری واقعی، رخ می نماید و مدعیان فضیلت عفو، از اهل احسان شناخته می شوند.

اوج این احسان را نیز می توان زمانی تجربه کرد که گناه بزرگ را انسانی خرد و ناتوان در حق انسانی بزرگ و قدرتمند مرتکب شده باشد. این جاست که سلامت شخص و کمال شخصیت هر کسی معلوم می شود، چرا که گذشت در اوج قدرت در حق ناتوان ترین، بسیار سخت تر و دشوارتر است. از این رو عفو دولتمردان نسبت به خطا و اشتباه مردم همواره به عنوان یک تجربه نادر دانسته شده است؛ چرا که بیشتر این دولتمردان که در اوج قدرت هستند، جز به انتقام و مجازات رضایت نمی دهند و عفو و گذشت را حتی برای خود نشانه ناتوانی، خواری و ضعف می شمارند.

شاید کم تر برای ما اتفاق افتاده باشد که در پای چوبه دار، قاتل پدر و مادر، یا قاتل فرزند و برادر خود را بخشیده و از خون وی در گذشته باشیم. در چنین زمانی که خون خشم، دیدگان را فرا گرفته و قلب در اوج غیظ و ناراحتی است و جز به انتقام آرام نمی گیرد، شاید سخن گفتن از عفو و گذشت آسان باشد، ولی عمل بدان چنان سخت و دشوار است که بسیاری آن را ناشدنی می دانند. از این رو برخی از دادگاه ها اجازه می دهند تا زمان محاکمه، مدتی طولانی شود و آثار کهنگی بر چهره قتل و واقعه بنشیند تا امکان درخواست عفو و گذشت شدنی باشد؛ چرا که نمی توان در اوج خشم و انتقام سخن از عفو بر زبان راند چه رسد که پذیرش عذر و پوزش را شدنی دانست.

البته از نظر قرآن، عفو و گذشت از سوی اولیای دم، بویژه در حال قدرت بر انتقام از قاتل و دسترسی به انجام قصاص، امری ارزشمند دانسته شده است؛ (بقره، آیه 178) چرا که عفو در چنین حالتی یکی از کارهای بسیار پسندیده و معروفی است که تنها از اهل رحمت برمی آید.(همان)

با آن که از نظر قرآن در حوزه مباحث و مسایل حقوقی، مقابله به مثل و قصاص به عنوان یک حق اثبات شده، ولی از آن جایی که روابط اجتماعی و انسانی را تنها حوزه حقوق و قوانین عقلانی، تعیین نمی کنند، بلکه مهم ترین معیار در زندگی اجتماعی و تعاملات و روابط اجتماعی، احسان و عواطف انسانی است، از این رو قرآن به عفو و گذشت به عنوان یک معیار اخلاقی نه حقوقی تاکید می ورزد و بر ارزشمندی آن پا می فشارد.

به سخن دیگر، جامعه انسانی هر چند که با قوانین عقلانی و حقوق می تواند قوام یابد و پایدار بماند، ولی هرگز نمی تواند جامعه کامل انسانی را ایجاد نماید و لذا قرآن هر چند بر حقوق به عنوان مبنای جامعه تاکید می کند ولی بر احسان به عنوان مبنای کمال جامعه انسانی تاکید بیش تری می نماید.

شاید خوانده یا شنیده اید که مسایلی چون حقوق متقابل ملت و دولت، همسران و جوامع بارها مورد تاکید قرار گرفته و حتی رساله حقوق امام سجاد(ع) مجموعه کاملی از آن را شمارش و تبیین کرده است؛ ولی در همان فرهنگ قرآنی و اسلامی، مجموعه ای از قوانین نیز تبیین شده که از آن به اخلاق یاد شده است؛ چرا که آن چه خانواده را به عنوان نمونه به کمال می رساند، حقوق متقابل همسران نیست، بلکه عفو و احسان و ایثار و گذشتی است که ریشه در عواطف انسانی و مهر و محبت همسران دارد و ما از آن ها به اخلاق و آداب همسری یاد می کنیم.

 

 

اولویت اصول اخلاقی بر اصول حقوقی

 

 

در جامعه نیز آن چه کمال جامعه انسانی بویژه قرآنی و ایمانی را می سازد، مجموعه اصول اخلاقی و آداب اجتماعی است که بر پایه عواطف انسانی سامان دهی شده است. این اصول اخلاقی و آداب، فراتر از حقوق با خاستگاه عقل و عقلاء است که روابط انسانی جامعه را سامان می دهد و آن را به سوی مودت، همگرایی، همدلی و احسان و ایثار در روابط اجتماعی سوق می دهد.

از این رو خداوند با آن که حقوق متقابل مردم را اثبات می کند و از حق قصاص و مقابله به مثل به عنوان یک حکم عقلانی و شرعی یاد می کند، ولی با این همه محور تعاملات انسانی و روابط اجتماعی را احسان و عواطف قرار می دهد و در همان جایی که از قصاص به عنوان یک حق سخن به میان می آورد، بی هیچ درنگی از عفو و گذشت به عنوان عمل اخلاقی مورد پسند و عرف شناخته شده زیبا و کامل سخن به میان می آورد و عفو و گذشت از قصاص را نشانه ای از رحمت و مهربانی انسانی می داند و خواهان عمل به آن می شود. (بقره، آیه 178)

خداوند به صراحت اعلام می کند که حقوق تنها به عنوان عامل حل اختلافات بغرنجی است که افراد حاضر نیستند تا براساس عواطف انسانی عمل کنند. از این رو لازم است برای حفظ بحران و انجام عمل سخت جراحی اجتماعی بر پایه احکام عقلانی عمل شود و حقوق متقابل از سوی افراد و دولت و ملت به مورد اجرا درآید تا غائله و بحران اجتماعی ختم به خیر گردد.

اما آن چه از نظر اسلام امری ارزشی است، مراعات اصول اخلاقی به جای اصول حقوقی است؛ چرا که این اصول اخلاقی است که انسان را به کمالات می رساند و جامعه را انسانی تر می کند. از این رو در آیه 34 سوره فصلت، برتری عفو و گذشت را نسبت به مقابله با بدی ها و اجرای حقوق بیان می کند و خواهان آن می شود تا به جای مقابله به مثل، عفو و گذشت را مقدم دارند.

اصولا دین اسلام برای تکمیل مکارم اخلاقی بشر آمده است. به این معنا که اگر عدالت به عنوان حکم عقل و عقلاء لازم و بایسته است ولی انسان تا جایی که می تواند بهتر است از در احسان وارد شود و به خود و دیگران اجازه دهد تا تجربه دیگری فراتر از تجربه عقلانی عدالت داشته باشند. این جاست که اصول اخلاقی خود را تحمیل می کنند؛ چرا که تجربه ای نادر ولی سخت است. به این معنا که اگر انسان در اوج خشم و کینه و انتقام جویی، از در احسان و گذشت درآید، نشان می دهد که تا چه اندازه انسانیت را تجربه کرده است. خداوند در آیه 85 سوره حجر، برخورد کریمانه، با عفو و چشم پوشی از خطا و گناه دیگران را به جای اجرای حقوق و اذیت و آزار دیگران، رفتاری شایسته و زیبا می داند و به صراحت با آوردن واژه «جمیل» بر کمال زیبایی آن تاکید می ورزد.

 

 

گذشت، بهتر از مقابله به مثل

 

 

عمل به اصول اخلاقی به جای اصول حقوقی زمانی که در اوج اقتدار و قدرت انجام بگیرد بسیار زیباتر و دلنشین تر است. از این رو خداوند در آیه 60 سوره حج به مسلمانانی که از سوی دشمنان مورد ستم قرار گرفته اند، توصیه می کند که در صورت تمکن و قدرت مقابله به مثل، از انجام آن خودداری کنند و دشمنان ستمگر را مورد عفو و گذشت قرار دهند؛ چرا که از نظر خداوند همواره تحمل در برابر عمل ناشایست دیگران و عفو وگذشت از ایشان، بهتر از مقابله به مثل است (نحل، آیه 126 و مومنون، آیه 96 و فصلت، آیه 34 و شوری، آیه 40 و نیز تفسیر التبیان، ج 7، ص 393)

به هرحال عفو و گذشت به عنوان بنیاد تقویت روابط اجتماعی و کمالات انسانی، امری مورد پسند و تایید و تاکید خداوند است (نحل، آیه 126) و حتی به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا همواره مبنای روابط خود حتی با دشمنان را برپایه عفو و گذشت و عدم مقابله به مثل مگر در موارد خاص بگذارد. (مومنون، آیه 96 و فصلت، آیه 34) از این رو خداوند فرمان می دهد که مقابله نکن.اگر خواستی مقابله کنی به همان اندازه بکن و تعدی و تجاوز نداشته باش، ولی با این همه اگر صبر و شکیبایی کنی و از دیگران عفو و گذشت نمائی، این امر پسندیده تر است. (همان و نگاه کنید: تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 7، ص 289)

 

 ادامه مطلب...


نوشته شده در دوشنبه 90/3/23ساعت 12:58 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

«به خدا قسم اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید در هر قطره خون من نام مقدس امام خمینی (ره) را خواهید دید.»

مجاهد مبارز شهید آیت الله سعیدی

مجاهد شهید حضرت آیت الله سعیدی در تاریخ دوم اردیبهشت 1308 چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حجت الاسلام سید احمد سعیدی اسم فرزند عزیزش را محمدرضا گذاشت. در دوران طفولیت مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول به تحصیل شد. ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس فقه و اصول معارف استادان بزرگی چون حاج شیخ کاظم دامغانی، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی تلمذ کرد. آیت الله سعیدی به خاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود. پس از ازدواج برای طی مراحل بعدی علوم اسلامی عازم حوزة علمیه قم شد و در آن شهر در محضر آیت الله العظمی امام خمینی (ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به مرحلة عظیم استنباط و اجتهاد رسید. آیت الله سعیدی ضمن ادامة تحصیل و تدریس طلاب به مسافرتهای تبلیغی نیز  می رفت و همان روزها یکبار در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد اما در اثر تلاش آیت الله العظمی بروجردی (ره) از زندان آزاد شد.

پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ اسلام، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این مأموریت و رسالت به آیت الله سعیدی واگذار شد. با فرا رسیدن سال 1341 و شکل گیری نهضت روحانیت، ایشان به­ همراه بسیاری دیگر از روحانیان، به گرد شمع وجود حضرت امام (ره) پروانه­وار به گردش در آمدند و در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، از فدای جان دریغ نورزیدند. پس از آنکه حرکت روحانیت رشد یافت و در رأس همه، سخنان و اعلامیه­های حضرت امام (ره) در همه جا شور و هیجان و قیام و انقلاب به وجود آورد، رژیم شاه به ناچار آن مرجع و رهبر عظیم­الشأن را دستگیر نمود و در پادگان عشرت آباد، تحت نظر گرفت. پس از این واقعه، شاگردان امام حوزه­های درسی را تعطیل کردند و در منزل مراجع تحصن اختیار نمودند. این تجمع با سخنرانیها و مشورتها منجر به اتخاذ تصمیمی از جانب علما و فضلا و مراجع تقلید قم و سایر شهرستانها مبنی بر هجرت به سوی تهران و اعتراض همه جانبه علیه دستگیری حضرت امام شد و در سایة همین اتخاذ و تصمیم راسخ بود که رژیم شاه به هراس افتاد و پس از مدتی امام را آزاد ساخت.

نهضت امام خمینی (ره) راه پرمخاطره ای در پیش داشت و آن یگانه رهبر بیدار دل و شجاع مصمم بود که تا پای جان از اسلام عزیز دفاع کند و از هیچ مانعی ترس و بیم به خود راه ندهد. آیت الله سعیدی از تصمیم و ارادة راسخ امام (ره) و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل آن بزرگوار، نیرویی تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرد. آیت الله سعیدی دربارة دمیده شدن این روح امید و مبارزه در خود، ملاقاتی را که با امام (ره) داشته است مؤثر دانسته و عامل اصلی معرفی می کند. آن شهید بزرگوار درباره چنین می گوید: « هنگام نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم، می خواستم با ایشان مذاکره کنم، امام آماده نماز بود، وقتی منظورم را فهمید اندکی نماز را تأخیر انداخت. به عرض رساندم: آقا! طبق برداشتی که من کرده ام، از این  به بعد شما در مبارزات خود، یاوران کمتری خواهید داشت. امام فرمود: « سعیدی! چی می گویی؟! به خدا قسم اگر تمام جن و اِنس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، چون من این راه را حق یافته ام، از پای نخواهم نشست.»

مرحوم سعیدی پس از این دیدار و استماع سخنان جانبخش امام (ره) می گوید: « با سخنان امام چنان دلگرم شدم که روح تازه ای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.» آیت الله سعیدی از تصمیم و ارادة راسخ امام (ره) و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل آن بزرگوار نیرویی تازه می گیرد و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل اشتیاق انتخاب می کند. آیت الله سعیدی به دنبال تلاشهای پیگیری که جهت معرفی   امام (ره) و نهضت پربرکتش داشت، هجرتی به عراق کرد و در آنجا جلساتی تشکیل داد و نهضت   حضرت امام (ره)  و شخصیت والای روحانی او را تشریح نمود و تلاش و خدمات او بود که زمینه های استقبال از امام را فراهم ساخت. وی پس از مراجعت با صلاحدید حضرت امام (ره) به امام جماعت مسجد  موسی بن جعفر (ع) در تهران برگزیده شد و این مسجد بود که به صورت سنگری برای مبارزه آن شهید سعید درآمد جوانان به گرد او جمع شدند و در سایة فعالیتهای علمی وی، از چشمه های معارف اسلامی جرعه­ها برگرفتند، تلاشهای آیت الله سعیدی در این پایگاه هدایت و مبارزه، عبارت بود از: تفسیر قرآن کریم، سخنرانیهای متعدد که بیشتر آن توسط خود او صورت می گرفت، ایجاد کتابخانه، دعوت سخنران از قم و ...

افزون بر فعالیتهایی که در مسجد داشت، برای گروهی از بانوان در منزل خویش جلساتی تشکیل داد و به تدریس جامع المقدمات، سیوطی، مغنی و نیز عروه الوثقی پرداخت که این تلاشها سبب شد شاگردان او پس مدتی با طی دوره های معارف اسلامی، به عنوان مبلغ اسلامی جلسات زنانه تشکیل دهند و به معرفی اسلام همّت گمارند. از فعالیتهای چشمگیر مرحوم سعیدی، ترجمه رساله امر به معروف و نهی از منکر امام (ره) از کتاب تحریر الوسیله و چاپ و نشر آن در میان جوانان بود. همچنین آن شهید بزرگوار نوارهای امام (ره) را در نجف تحت عنوان   «ولایت فقیه» چاپ و تکثیر کرد.

ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیت الله سعیدی را مشاهده کرد، او را ممنوع المنبر نمود، اما آیت الله سعیدی دست از فعالیت نکشید و از محل خود خارج شده و به محلهای دوردست و روستاهای اطراف تهران می رفت و به کار خویش ادامه می داد. شهید سعیدی در سال 1345 دربارة جنایات اسرائیل سخنرانی مهمی کرد و همین سخنرانی باعث شد او را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگهدارند. در اردیبهشت 1349 بعد از اینکه رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سر­سپردگی کامل خود را به اثبات رسانید از سرمایه گذاران آمریکایی دعوت به عمل آورد تا باصطلاح در ایران سرمایه گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری اقتصاد ایران را کاملاً در اختیار آمریکاییها قرار دهد. به دنبال این حرکت، علمای حوزة علمیه قم، در 11 اردیبهشت همان سال، با انتشار   اطلاعیه ای، مردم را از این خطر بزرگ مطلع ساختند.

در این میان آیت الله سعیدی نیز ساکت نماند. علیه استعمارگران دست به فعالیتهای شدید زد و با انتشار اعلامیه ای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به قیام و مخالفت نمود. رژیم شاه که از حرکت پرخروش آیت الله سعیدی به وحشت افتاده بود او را دستگیر و در قزل قلعه زندانی کرد. و تحت شدیدترین شکنجه­ها، در روز چهارشنبه 20 خرداد  1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید. پیکر آن مرد بزرگ فردای شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد. و سرانجام به طور مخفیانه جنازة ایشان در وادی­السلام قم  به خاک سپرده شد.

پیام شهید دربارة حضرت امام خمینی (ره):   

آیت الله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی (ره) داشت. دربارة امام (ره) گفته بود:« به خدا سوگند اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطرة خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.»

« حضرت امام شبیه­ترین عالمان نسبت به ولی­الله، امام زمان علیه السلام و آباء طاهرینش می باشد.»

« مرا بگیرید و به بند و حبس کشید تا آن­وقت از من سلب مسئوولیت شود، چه اگر آزاد باشم فریاد می زنم، حقایق را می گویم و افشاگری می کنم. من این لباس را پوشیده­ام و از بیت المال امرار معاش می کنم که پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم ..... بنابراین باید فریاد بزنم و جز این چاره­ای ندارم»

منبع : روزها و رویدادها / جلد اول/ ص 473

اعلامیه امام درباره آیت الله سعیدی

... این تنها سعیدی نیست که با این وضع اسف انگیز درگوشه زندان از پای در می‌آید بلکه چه بسا افراد مظلوم و بی‌گناه به جرم حقگویی در سیاهچال‌های زندان مورد ضرب و شتم و شکنجه‌های وحشیانه و رفتار غیر انسانی قرار می‌گیرند. اینجانب کراراً خطر دولت اسراییل و عمال آن را به ملت گوشزد کردم که باید مقاومت منفی کنند و از معامله با آنها احتراز جویند. اکنون راه را برای مصیبت بزرگتری باز کرده‌اند و ملت را به اسارت سرمایه‌داران می‌خواهند، درآوردند. من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را هدیه نمودند، به ملت ایران تعزیت می‌گویم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسألت می‌نمایم.

درباره شهید

مرد آشنای شب
پدرم خیلی به وضعیت فقرا و نیازمندان توجه می‌کرد. یک روز وقتی به خانه آمد دیدیم فقط قبا بر تن ایشان است. پرسیدم: «آقاجان! پس عبایتان کجاست؟» با کمی تأمل پاسخ دادند: «در مسیری که از مسجد باز می‌گشتم مرد فقیری را دیدم که به علت نداشتن لباس گرم، از سرما می‌لرزید. عبایم را به او دادم. چون من قبا داشتم.» یک مرتبه نیز همسایه‌مان که راننده تاکسی و مرد نیازمندی بود، به من گفت: «یک شب دیدم صدای نفس نفس زدن مردی در راه پله ساختمان می‌آید، وقتی به راهرو آمدم،‌ دیدم حاج آقا سعیدی یک گونی زغال را روی دوشش گرفته و برای ما می‌آورد. خیلی شرمنده شدم. او که می‌دانست ما در سرمای زمستان نیاز به زغال داریم، شخصاً آن را تهیه کرده و برایمان آورده بود.» آیت الله سعیدی مرد آشنای شب کوچه‌های خلوت بود و فقط ماه و خدا می‌دانستند که او در نیمه شب با کوله‌بارش کجا خواهد رفت.

راوی :فرزند شهید

برکت صلوات
پدرم برای تبلیغ دین و آگاه نمودن مردم به جنایات رژیم پهلوی بیشتر اوقات به شهرستانهای اطراف تهران می‌رفت. یکی از شبها تصمیم گرفت به منطقه «پارچین» برود اما وسیله‌ای پیدا نکرد. قرار شد با موتور به آنجا برویم. در میان راه در حالیکه هنوز مسافت زیادی تا روستا بود موتور خراب شد. در تاریکی شب پیاده به طرف روستا رفتیم. آن شب حتی نور ماه هم نمی‌تابید. مقداری از راه را رفتیم. پدرم گفت: «من یک صلوات می‌فرستم و تو هم موتور را روشن کن، ان شاء الله روشن می‌شود.» با صلوات پدر موتور روشن شد. آن شب پدر سخنرانی مفصلی کرد و صبح روز بعد با همان موتور به تهران بازگشتیم. [نام محمد (ص) هر جا که باشد، برکت و رحمت از آسمان به زمین می‌آید. نامش برای خدا این قدر عزیز است، جان مبارکش چقدر که هرگاه فرزندان فاطمه (س) به او متوسل می‌شوند، نیازشان برطرف می‌گردد.]

راوی :فرزند شهید

خواب آسمانی
پس از شهادت پدرم دست خطی از ایشان در پشت کتاب «مواعظ العددیه» پیدا شد. این دست خط را «آیت الله خزعلی،‌ آیت الله مطهری و آقای طباطبایی» دیدند.  (1) پدرم در این کتاب نوشته بودند: «شبی در خواب دیدم که به منزل آیت الله خمینی می‌روم. در این راه علامه طباطبایی را دیدم. ایشان مرا صدا زدند و با هم تا آستانه منزلشان رفتیم. علامه به من فرمودند:«من دیشب آقا ابا عبدالله (ع) را در عالم خواب دیدم که به من فرمودند: «به سعیدی بگو به اینجا بیا، چیزی نیست ما نگهدار توییم...» وقتی از خواب بیدار شدم، شکر خدا را کردم و این خواب را پشت کتاب «مواعظ العددیه» نوشتم.» [این مسأله مربوط به زمانی بود که پدرم به علت طرفداری از حضرت امام (ره) در معرض دستگیری مأموران شاه بود.] 1- شاید حجت الاسلام رفسنجانی هم دیده باشند.

راوی :فرزند شهید

جهاد کلامی
«به خدا قسم اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید در هر قطره خون من نام مقدس امام خمینی (ره) را خواهید دید.» این جملات پرصلابت را سیدی فریاد می‌کرد که با هر کلامش پایه‌های کاخ‌های ستم محمدرضا پهلوی به لرزه در می‌آمد. آیت الله سعیدی با اینکه در محضر بزرگان حوزه تا مرتبه اجتهاد پیش رفته بود اما افتخارش این بود که امام (ره) را مقتدای خویش می‌دانست و می‌گفت: «حضرت امام (ره) شبیه‌ترین عالمان نسبت به ولی الله امام زمان (عج) و آباء طاهرینش است.» این سید بزرگوار در ضمن جهاد و مبارزه علیه استبداد حکومت پهلوی، آثار گرانقدری از خود به جای گذاشت که عبارتند از:
1-آیا دین موجب عقب ماندگی است؟
2- آزادی زن
3- اتحاد در اسلام
4- کار در اسلام
5- استفتاآت (مجموعه 64 استفتاء از امام (ره))
6- رساله امر به معروف و نهی از منکر «ترجمه از تحریر الوسیله»
7- نقد و بررسی و حاشیه نویسی بسیاری از کتابهای اجتماعی و سیاسی
8- تقریرات درسی آیت الله بروجردی
9- سیزده جزوه از مسجد موسی بن جعفر (ع)

منبع:یادنامه شهدای 57

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه من سید محمد رضا سعیدی خراسانی:
پسران من همگی اهل علم و تبلیغ برای خدا شوید. دختران من به شوهر اهل علم و تبلیغ همسر شوید. در زندگی با هم متحد باشید و برای دنیا با هم اختلاف نکنید. همگی حق مادر را رعایت کنید و جنازه مرا در قم دفن کنید و مرا دعا کنید ...
هر کس که می‌خواهد زحمت فاتحه خواندن برایم بکشد، بگویید در عوض یک مسأله یاد بگیرد و عمل کند. هر کس به من بدهکار است، من که صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد، بری الزمه است.

 

 گفتگو با همسر شهید ایت الله سعیدی ( کد خبر:417 ،19 شهریور 1387 مرکز امور زنان و خانواده ریاست دفتر ریاست جمهوری )

در چه سنی با شهید آیت الله سعیدی ازدواج کردید و چه کسی واسطه این ازدواج بود؟

حاج آقا پدرم هم می گفتند:«آره . دختر دارم، ولی به درد شما نمی خورد. خیلی سن ندارد.» خلاصه با همین شوخی ها، ایشان خواهر شان را فرستادند به خانه ما. چون سید بودند و روحانی ، حاج آقا خیلی دوستشان می داشتند. مادرم که خیلی شناخت از ایشان نداشتند، مخالت می کردند و دو ماهی طول کشید تا راضی شدند. بالاخره ما را عقد کردند . آقای سعیدی چیزی نداشتند ما هم نداشتیم ولی یک خرده وضعمان بهتر بود و بعضی چیزها را خود حاج آقا برایمان تهیه کردند و در خانه پدر من زندگی می کردیم. حاج آقا می گفتند: «همین جا باشید. خیال می کنم یک پسر دیگر هم دارم.» خلاصه همه چیز به عهده حاج آقا بود تا بعداً که آمدیم قم. در این فاصله هم صاحب یک دختر شدیم. 

موقعی که با ایشان ازدواج کردید، می دانستید اهل مبارزه هستند؟
 آن موقع آیت الله بروجردی زنده بودند و وضع آن قدرها خراب نبود. بعداز فوت ایشان بود که وضع خیلی خراب شد. حدود نوزده بیست سال داشتم که آقای سعیدی توی خط مبارزه و همراهی با امام افتاد. 
اولین بار شهید سعیدی علنا درکجا مبارزه خود را شروع کردند؟

مجلسی برای شهید بخارایی و بقیه دوستانشان گرفته بودند وآقای سعیدی سخنرانی می کنند. مأموران می ریزند که ایشان را بگیرند. منزل آیت مرعشی بودند و ایشان مانع می شوند و می گویند بگذارید این ها بروند خانه هایشان و به آقای سعیدی هم می گویند یک کمی احتیاط کنید. چند بار هم مأموران می فهمند که آقای سعیدی دارند سخنرانی می کنند. این حسن آقای ما خیلی بچه زرنگ و باهوشی بود. مأموران که می آیند به آنها می گوید که سخنرانی نمی کند دارد دعای کمیل می خواند ! خلاصه آقای مرعشی نگذاشتند اینها را بگیرند. 

شما در این گونه مواقع چه حالی داشتید؟

یک وقت می دیدی شب، نصف شب مأموران می ریختند توی خانه. من گلایه کردم که چند تا بچه داریم. شما هم یک کمی رعایت کنید و خلاصه حسابی دردل کردم. خدا رحمت کند آقای سعیدی هیچی نگفتند فردا صبح آمدم. صبحانه درست کنم، دیدم آقای سعیدی لبخند می زنند. پرسیدم: «قضیه از چه قرار است؟» گفتند:« شما که می گویید چرا این کارها را می کنی، دیشب خواب دیدم مجلسی برگزار شده.» اسم یک آقایی را هم گفتند که الان یادم نمی آید. خلاصه ایشان گفت که : «این آقا گفت سعیدی! بیا پهلوی من بنشین. من رفتم پهلویشان نشستم و ایشان گفتند سعیدی! من دیشب حضرت امام حسین(ع) را خواب دیدم که به من فرمودند به سعیدی پیغام بده که با ما باش. ما از تو نگهداری می کنیم.» آقای سعیدی گفتند: «ببینید! امام حسین (ع) به من بی لیاقت بگویند از تو نگهداری می کنیم و من کاری نکنم؟» من گفتم:« دیگر حرفی نمی زنم و هر کاری را که صلاح می دانید بکنید». از آن روز به بعد دیگر هیچی نمی گفتم. 

آخرین بار که برای ملاقات رفتید، چه اتفاقی روی داد؟

آخرین بار، با آقای صالحی رفتم و دخترم طیبه بغلم بود. نرگس سادات شیرخوار بود و او را در خانه گذاشته بودم. رفتم زندان بعد از مدتی دیدم که آمبولانسی از در زندان بیرون آمد. دختر بچه ای به من گفت که یک آدم چهل ساله توی آمبولانس بود. گریه و زاری می کردم و به دلم افتاده بود که خودش است. ملاقات هم که نمی دادند. آمدیم دیدیم خانه را محاصره کرده اند به حاج حسن آقا گفته بودند شناسنامه پدرت را بده بعد هم که محمد همراه آنها رفتند.  

آثار شکنجه هم روی بدن شهید سعیدی بوده؟

بله، همه بدنشان کبود بوده، من هم توی خانه نشسته بودم که هم شوهرم را بردند وهم پسرم را. همسایه ها هم همگی ترسیده بودند و می گفتند به خانه ما نیا و برایمان دردسر درست نکن. ما تا چندین و چند سال همین وضع را داشتیم. داداش ما را هم دائماً می گرفتند و می بردند و شکنجه می کردند.  

دوستان صمیمی شهید سعیدی چه کسانی بودند؟

آقای ربانی شیرازی، آقای مشکینی ، آقای خزعلی ، آقای صالحی خوانساری . . . 

بعد از حضور امام در ایران در جلساتی که حضورشان می رفتید، ایشان درباره شهید سعیدی چه می گفتند؟

امام همیشه می گفتند که آقای سعیدی وظیفه اش را انجام داد.من در آن سال ها کسی را مثل آقای سعیدی نداشتم که آن طور مخلصانه در راه دین تلاش کند. خطبه عقد دخترم طیبه خانم و آقای خاتمی را هم امام خواندند. 

گفتید که مردم از شما دوری می کردند، چون می ترسیدند که مأموران رژیم اذیتشان کنند. در چنین فضایی، بچه ها چگونه بزرگ شدند؟

کوچک بودند و خیلی متوجه نمی شدند، ببخشید که خیلی حافظه ام کمک نمی کند . مشکلات خیلی داشتیم و خیلی چیزها یادم رفته. مسئولیت بچه ها هنوز هم تا اندازه ای روی دوش من هست.خدا را شاکرم که فرزندان خوبی به من داده است. همگی مؤمن و نماز شب خوان هستند .همگی هم احترام مرا خیلی دارند.محمد آقا پنجاه سال هم بیشتر دارد، ولی هنوز خم می شود و دستم را می بوسد. بچه هایم الحمدالله همه شان خوبند. وقتی ضعیف می شوم، همه شان دعا وگریه می کنند که طوریم نشود. چند وقت پیش حالم بد بود، بچه ها که هیچ نوه هایم هم گریه می کردند و اوضاعی درست شده بود. به هر حال من هم خسته و بیمار شده ام. تا خدا چه بخواهد.

 


نوشته شده در جمعه 90/3/20ساعت 9:54 عصر توسط شوق یار نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak